من ستاره ای بودم
که آسمان رهایم کرد
مثل باد شبگردی
سر به کوچه هایم کرد
ز آسمان چکیدم من
همچو قطره ی اشکی
تا بگویمت اینبار
عشق مبتلایم کرد!
توی آسمانها من
مثل رود می ماندم
این زمین عشق تو
عاقبت سرابم کرد
روزها نمی دیدی
توی آسمان من را
شکوه های شبهایت
مست و بیقرارم کرد
غرق شادمانیها
با فرشته ها بودم
تا صدای فریادت
با غم آشنایم کرد
شاه کهکشان بودم
تخت زر نشانم کو؟!
این چه سرگذشتی بود
کاینچنین گدایم کرد
شعر هم نمی گفتم
روز مرگ خود اما
می نویسم این دنیا
از غمت جدایم کرد
(zohreh)