خدایا بی تو تنهایم
اسیری رو به فردایم
نمیدانم چرا از من
گریزانی نمیدانم
از آن روزی که این فلبم
شده کاشانه عشفت
خدایا من نمیخواهم
دگر عشقی نمیخواهم
تو را تنها نمی یابم
که گویم با تو دردم را
کجا تنها تو را یابم
که گویم با تو حرفم را
سر سجاده ام امروز
نشستم تا بیایی تو
ولی امروز هم بگذشت
سر سجاده ام هر روز!
اگر چه کفر می گویم
ولی من عاشقت هستم
کمی با من مدارا کن
اگر من لایقت هستم
خودت گفتی به من یکروز
دلت را خانه من کن
بیا پس سر بزن گاهی
به این ویرانه ات اکنون
ببین در خانه قلبم
کسی غیر از تو جا دارد؟!!
بگو من گر چه تنهایم
ولی قلبم بها دارد