• وبلاگ : setarehdonbalehdar
  • يادداشت : كعبه
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    نيما يوشيج

    N.Yooshij


    از مجموعه قصه رنگ پريده

    خون سرد

    ... من از اين دونان شهرستان نيم

    خاطر پر درد كوهستانيم،

    كز بدي بخت، در شهر شما

    روزگاري رفت و هستم مبتلا!

    هر سري با عالم خاصي خوش است

    هر كه را كه يك چيزي خوب و دلكش است ،

    من خوشم با زندگي كوهيان

    چون كه عادت دارم از طفلي بدان .

    *****

    به به از آنجا كه ماواي من است،

    وز سراسر مردم شهر ايمن است!

    اندر او نه شوكتي ، نه زينتي

    نه تقليد، نه فريب و حيلتي .

    به به از آن آتش شبهاي تار

    در كنار گوسفند و كوهسار!

    *****

    به به از آن شورش و آن همهمه

    كه بيفتد گاهگاهي در رمه :

    بانگ چوپانان، صداي هاي هاي،

    بانگ زنگ گوسفندان ، بانگ ناي !

    زندگي در شهر، فرسايد مرا

    صحبت شهري بيازارد مرا ...

    زين تمدن، خلق در هم اوفتاد

    آفرين بروحشت اعصار باد ...

    (( حوت 1299 ))

    ***

    (( خون سرد ))

    از : قصه رنگ پريده

    نيما يوشيج

    ... من از اين دونان شهرستان نيم

    خاطر پر درد كوهستانيم،

    كز بدي بخت، در شهر شما

    روزگاري رفت و هستم مبتلا!

    هر سري با عالم خاصي خوش است

    هر كه را كه يك چيزي خوب و دلكش است ،

    من خوشم با زندگي كوهيان

    چون كه عادت دارم از طفلي بدان .

    *****

    به به از آنجا كه ماواي من است،

    وز سراسر مردم شهر ايمن است!

    اندر او نه شوكتي ، نه زينتي

    نه تقليد، نه فريب و حيلتي .

    به به از آن آتش شبهاي تار

    در كنار گوسفند و كوهسار!

    *****

    به به از آن شورش و آن همهمه

    كه بيفتد گاهگاهي در رمه :

    بانگ چوپانان، صداي هاي هاي،

    بانگ زنگ گوسفندان ، بانگ ناي !